دعا

واضح تر از این نمیتونم بگم که الان خیلی به دعا احتیاج دارم.به یه همراهی.به یه خیال راحت.

دوران بسیار بسیار سخت و پر استرسی هست.چه از لحاظ کاری چه از لحاظ مسائل شخصی.

الان واقعا احساس میکنم به یه نیروی بزرگتر نیاز دارم که دلم بهش قرص باشه.

دعا فراموش نشه

خدای من بزرگه!

من: نمیدونم چرا هرکی در حقم بدی میکنه بعدش یه اتفاق خیلی بد براش میوفته.یه اتفاق خانمان سوز براش میوفته.مثلا فلانی.یا فلانی.یا فلانیو یادته؟؟؟باباش فوت کرد بعد اون قضیه؟؟؟یا فلانی


مروارید: آره میدونم چی میگی.بعضیا خدای بزرگی دارن.بی تا خدای توام خیلی بزرگه.بخاطره همینه

خوشحالم :)

شاید یکی از جالب ترین اتفاقایی که برام افتاد این باشه:

امروز با یکی از طراحای خو د رو بیرون بودم.تو ماشین داشتیم با هم حرف میزدیم که یه دفه گفت اگه جنبه ش رو داری یه چیزی بهت نشون بدم.

منم گفتم چی؟؟؟

دیدم گوشیشو آورد رفت تو یه گروهی تو تلگرام.یه گروهی بود که یه عده طراح خو د رو و یه سری استادای دانشگاهمونو یه سری از بچه های قدیم دانشگاه که الان حدودا 40-45 سالشون بود عضو بودن.

یکیشون یه دفه حرف منو زده بود.سر همون نمایشگاه خو دروی آخر سال 94

برام جالب بود که بیشترشون میشناختن منو.یه سریا هم نمیشناختن

و تحلیل هاشون از من برام خیلی جالب بود.

گفته بودن دختر شیطون و با نمکیه.بگو بخند میکنه شیطونی و لوندی هم میکنه.ولی در نهایت خیلی آدم حسابیه.

اینو لطفا برای چسی اومدن نبینید.این دقیقا متنی بود که من توی اون گروه خوندم.

یکیشون گفته بود با تمام اون خندیدنا و ناز و عشوه هایی که میاد وقتی نگاه میکنی میبینی لش نیست.با کلاسه

.

.

.

.

موقع خوندن این جمله ها فقط ته دلم داشت قیری ویری میرفت.برام خیلی جالب بود بدونم کسایی که باهاشون در حد یه سلام علیک هستم فقط نظرشون راجع بهم چیه.خیلی جالب بود.اونا اصلا ارتباطی با من ندارن.ولی اینجوری منو شناختن


همین برام کافیه.به قول خودشون شاید دختر شیطونی باشم.با همشون بگو بخند داشته باشم.ولی هیچوقت بیشتر از این نبوده.

و خیلی خوشحالم که این حرفارو از زبون یه عده آدم های خاص جامعه داشتم میشنیدم.


خوشحالم ازین بابت :)

ینی ننگ بر این صنایع غ ذا یی ب د ر...

ینی ننگ بر تو باد

ینی شرم بر تو بااااد.

الان 3 روزه سر طراحی غرفه ش قفل کردم

تعطیلات هم به خودم ندیدم.

این مسئول نمایشگاهش دهنمو سرویس کرد

امروز هم تموم نمیشه

یارو تعطیلات نرفته فقط افتاده رو شماره ی من و تلگرام من و هی زر زر میکنه و نظر میده.

ینی مرررگگگگگ بر تووووو

ازین محصولات چیزی نخرین ورشکست شن بمیرن

مطلق!

من یه اخلاقی دارم که نمیدونم اسمشو باید ایراد گذاشت یا نه...

من یه جورایی مطلق گرام.نمیدونم اسمش همین درسته یا نه....اصن هر کوفتی که میشه اسمشو گذاشت....در واقع حد وسط ندارم.یا اینورم.یا اونور..

این اخلاقمم باعث میشه که خیلی وقتا موقع قضاوت راجع به چیزی همه رو با یه چوب بزنم.

نمیدونم چرا اعتقادی به حد وسط ندارم....

به نظرم حد وسط کامل وجود نداره.بالاخره مایل به یه سمتیه.مایل به تیرگی یا به روشنیه.من دیگه اینو حد وسط نمیدونم.اگه مایل به هر طرف باشه اونو اون طرفی فرض میکنم.

فک کنم اشتباه میکنم.باید درستش کنم این اخلاقو.نمیدونمم چقدر طول میکشه.نمیدونم چقدر این ویژگی اشتباهه و چقدر درسته....


پ.ن:شاید هیچ کس مث من نتونه با فیلم ابد و ی ک روز همذات پنداری کنه!!!!وقتی ثانیه به ثانیه فیلم رو میتونی درک کنی.وقتی تنها صدایی که از سالن سینما و اون جمعیت میاد صدای "فین فین" دماغشون بعد از گریه کردناشون برای فیلم باشه...


پ.ن بعدا نوشت:اصلاح میکنم.حس میکنم" عسل "بهتر از همه میتونه این فیلمو درک کنه