خوشحالم :)

شاید یکی از جالب ترین اتفاقایی که برام افتاد این باشه:

امروز با یکی از طراحای خو د رو بیرون بودم.تو ماشین داشتیم با هم حرف میزدیم که یه دفه گفت اگه جنبه ش رو داری یه چیزی بهت نشون بدم.

منم گفتم چی؟؟؟

دیدم گوشیشو آورد رفت تو یه گروهی تو تلگرام.یه گروهی بود که یه عده طراح خو د رو و یه سری استادای دانشگاهمونو یه سری از بچه های قدیم دانشگاه که الان حدودا 40-45 سالشون بود عضو بودن.

یکیشون یه دفه حرف منو زده بود.سر همون نمایشگاه خو دروی آخر سال 94

برام جالب بود که بیشترشون میشناختن منو.یه سریا هم نمیشناختن

و تحلیل هاشون از من برام خیلی جالب بود.

گفته بودن دختر شیطون و با نمکیه.بگو بخند میکنه شیطونی و لوندی هم میکنه.ولی در نهایت خیلی آدم حسابیه.

اینو لطفا برای چسی اومدن نبینید.این دقیقا متنی بود که من توی اون گروه خوندم.

یکیشون گفته بود با تمام اون خندیدنا و ناز و عشوه هایی که میاد وقتی نگاه میکنی میبینی لش نیست.با کلاسه

.

.

.

.

موقع خوندن این جمله ها فقط ته دلم داشت قیری ویری میرفت.برام خیلی جالب بود بدونم کسایی که باهاشون در حد یه سلام علیک هستم فقط نظرشون راجع بهم چیه.خیلی جالب بود.اونا اصلا ارتباطی با من ندارن.ولی اینجوری منو شناختن


همین برام کافیه.به قول خودشون شاید دختر شیطونی باشم.با همشون بگو بخند داشته باشم.ولی هیچوقت بیشتر از این نبوده.

و خیلی خوشحالم که این حرفارو از زبون یه عده آدم های خاص جامعه داشتم میشنیدم.


خوشحالم ازین بابت :)

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.